ترجمه: محمد قاسم نظامي
یک دختر موبایل خریداري نمود ، پدرش که موبايل و پوش موبايل را دید از دختر خود سوالات شروع کرد:
پدر: بعد از خريدن موبایل چه کار ديګري را انجام دا دید ؟
دختر: برای اینکه به شیشه موبایل صدمه نرسد پوش پلاستکی هم خريدم تا موپايل خودر ا درآن محفوظ باشد .
پدر : اينکه موبايل خود در داخل پوش انداختيد به نزد شما به کمپنی موبایل سازی بي عزتي وارد نکردي چرا که توليد کمپنی از دیګران نګاه شد ؟
دختر : نی پدرجان ! شرکت و کمپنی موبايل هم توصيه ميکند که از این پوش ها استفاده شود .
پدر : ایا موبایل شما بد شکل بود وشمار ا مجبور کرد که دوستان تان موبايل شمارا نبيند ؟
دختر : نی! اصلاً دلم نمی خواست که نقصان ببیند و داغدار شود اګر موبايل بې پوش استعمال شود هم داغدار ميشود و هم قيمتش پايين ميايد.
پدر : فکر ميکنم که همراه این پوش موبایل تان بد شکل شده است ؟
دختر : ني بابا جان! به فکرم بد شکل نشده است ، اگر بازهم شده باشد این ارزشی را دارد، بخاطر که ازموبایل نگهداری میکند .
پدر به انداز مهربانی! به دختر خود نظر کرد وگفت :
دخترم ! حجاب هم برای تو همین طور آله نگاه بانی است نه کدام محدودیت!
-----------------------